مقدمه‌
یکی از افتخارات و بالندگی نظام‌اسلام، نظام شورا و خردجمعی است. شورا علاوه بر اینکه از فردمحوری و استبداد جلوگیری می‌کند، فرد را در مقابل جامعه و مسائل و حوادث اطراف مسئول می‌کند تا به شخصیت واقعی خویش برسد، رُشد فکری و شخصیتی را در خود پرورش دهد، این شیوه شخصیت‌ ـ‌ دادن به افراد و مسئول نمودن آنان، عملاً در سیره‌ی حضرت محمّد (ص) تحقّق پیدا کرد، مشورت حضرت با امّ سلمه در صلح حدیبیه و با سایر افراد و صاحب‌نظر در غزوه‌ی بدر، موضوع افک و مشورت با توده‌ی مردم در غزوه‌ی احد، هرکدام از موارد بیان شده حضرت محمد (ص) رأی و نظرات مشاوران را پذیرفته و عملاً در راستای آن اقدام نمود، اگر چه گاهی رأی و نظر اهل‌نظر، بر خلاف رأی و نظر خودش بود. علاوه بر سیره‌ی عملی، در نظام اسلامی خداوند در سه‌ آیه در قرآن موضوع شورا و مشورت را مطرح می‌کند که یکی در امور خانه و مسائل‌ خانوادگی است که نوعی پرورش افراد خانواده بر اساس رشد خرد ـ جمعی و احساس مسئولیت زوجین به نسبت‌ امور خانواده ‌است؛ اگر چه موضوع ‌کوچکی مثل قضیه‌ی شیردادن یا ندادن به کودک است، ولی تربیت بر اساس مشورت در خانواده حکم‌فرما می‌گردد. پس در نظام خانواده فرزندان از شیرخوارگی تا ازدواج و سایر امور زیرنظر والدین قرار گرفته و مشورت و خرد جمعی حامی و پشتیبان آنان است، و این تمرین و آموزشی است برای حاکمیت خرد جمعی در سایر امور اجتماعی و اداره‌ی مملکت، پس می‌توان گفت شوراسالاری از خانه تا حکومت. این عنصر حیات‌بخش و مفید، تداوم حیات همراه با سعادت را در خانواده و خانه‌ی بزرگ یعنی جامعه را فراهم می‌کند و در راستای شورا و مشورت، ‌عقل، فکر و اندیشه‌ی انسانی در هر سطحی رشد خویش را به دست می‌آورد و دنبال آن همکاری قلبی و خالصانه بروز خواهد کرد و از فردمحوری و استبداد می‌کاهد، و در واقع رعایت حقوق فردی، خانوادگی، اجتماعی و سیاسی را تأمین و تضمین می‌کند.

معنی لغوی شورا
شورا از نظر لغت به معنی استخراج و بیرون ‌آوردن عسل‌ از کندو یا دل کوه است.(1) و از نظر اصطلاحی، به معنی استخراج آراء و نظرات در مورد مسئله‌ای جهت احاطه به تمام جوانب آن، تا رسیدن به خیر و نتیجه‌ی مطلوب، و محفوظ ‌‌بودن آن از لغزش و خطا.(2) بنابراین در معنای شورا و مشورت مفاهیم، توضیح، تبیین، تنویر و تعریف نهفته است. از اینجا می‌توان به معنای وسیعِ شورا و مشاوره در ابعاد سیاسی و اجتماعی آن بهتر پی ببریم، گویی همچنان که عسل صاف و خالص همواره از کندو استخراج می‌شود، رأی پاک و نیالوده از ضمیر انسان‌ها با پرسش از یکدیگر، کنکاش و تبادل‌نظر استخراج می‌گردد؛ آن‌چنان که عسل با مشارکت و کار دسته‌جمعی زنبورها تولید می‌شود، یافتن راهِ حلّ معضلات و مشکلات جوامع بشری جز در سایه‌ی مشورت و مساعدت فکری امکان‌پذیر نیست.(3)
از معنی لغوی شوری و مشورت، این معنی به ذهن انسان متبادر می‌شود که ذهن انسان کانون اندیشه است، همانند کندوی زنبور عسل، رایزنی و مشورت آرا و نظرات را تصفیه نموده و ناخالصی‌های آن را به کنار زده و رأی بی‌شائبه و خالص را به کام اجتماع تقدیم می‌کند.

دلائل قرآنی شورا
شورا و مشورت امری است فطری؛ که خداوند نهاد و فطرت انسان را بر اساس مشورت بنا نهاده است؛ به ویژه در شرایطی که انسان خود را در مقابل مسائل و حوادث پیش‌آمده ناتوان ببیند، نیازمند رأی و نظر دیگران است. قرآن علاوه بر روش و اسلوب پیامبر گرامی (ص) در مورت مشورت، از نظام مشورتی و قانون شورا در امور اجتماعی و سیاسی امت‌های گذشته خبر می‌دهد. هنگامی که ملکه‌ی سبا در مقابل نامه‌ی حضرت سلیمان (ع) خود را ناتوان می‌بیند، اشراف و سران حکومت را برای نظرخواهی و مشورت دعوت می‌کند.
« قَالَتْ یا أیهَا المَلَؤا أفْتُونِی فِی أمْرِی ما کُنْتُ قَاطِعَةً أمْرَاً حَتَّی تَشْهَدُونِ» نمل/32
‌(بلقیس رو به اعضای مجلسِ شورا کرد و) گفت : ای بزرگان و صاحب نظران! رأی خود را در این کار مهم برای من ابراز دارید که من هیچ‌کار مهمی را بدون حضور و نظر شما انجام نداده‌ام.
«قَالُوا نَحْنُ أولُوا قُوَّةٍ وَ أولُوا بَأسٍ شَدِیدٍ وَ الأمْرُ إلَیکِ فَانْظُرِی مَاذا تَأمُرِینَ» نمل/33
گفتند : ما از هر نظر قدرت و قوّت داریم و در جنگ و تند و سرسخت می‌باشیم. فرمان، فرمانِ توست. بنگر که چه فرمان می‌دهی.
و فرعون چون قدرت و معجزه‌ی موسی (ع) را مشاهده کرد؛ و خویشتن را در مقابلِ آن ناتوان دید و یقین به نابودی حاکمیت خویش کرد، ناچار به مشورت با اطرافیانش می‌باشد و از آنان نظرخواهی می‌کند.
«قَالَ لِلمَلاِ حَوْلَهُ إنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ» شعرا/34
(فرعون) به اشراف و بزرگان دور و بر خود گفت : این (مرد) جادوگر بس آگاه (و ماهری) است.
«یرِیدُ أنْ یخْرِجَکُمْ مِنْ أرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأمْرُون» شعرا/35
می‌خواهد با جادوی خود (عامه‌ی مردم را پیرامون خویش جمع آوَرد و) شما را از سرزمینِ خودتان (مصر) بیرون کند. پس شما (چه می‌اندیشید و( چه فرمان می‌دهید؟
«قَالُوا أرْجِهْ وَ أخَاهُ وَ ابْعَثْ فِی الْمَدائنِ حَاشِرینَ»شعرا/36
گفتند : موسی و برادرش را مهلت بده (و در کارِ شکنجه‌ی آنان عجله مکن) و به تمام شهرها (ی مصر مأمورانی برای بسیج اعزام کن.
«یأتُوکَ بِکُلِّ سَحَّارٍ عَلِیمٍ» شعرا/37
تا همه‌ی جادوگرانِ ماهر و زبردست را پیشِ تو بیاورند.
در مورد نظرخواهی فرعون از اطرافیانش، سید قطب اشاره‌ی لطیفی دارد و چنین اظهارنظر می‌کند : « ویژگی و خصوصیت جبّاران این است که هرگاه بحران و تزلزل برانداز را مشاهده نمایند، دستِ تواضع به سوی ملّت دراز می‌کند و به ملّت پناه می‌برند؛ فرعون در شرایطی که ادعای الوهیت می‌کند، در مقابل زلزله‌ی عقیدتی و فکری مطرح‌شده توسط حضرت موسی از قومش طلب مشورت می‌کند و می‌گوید: «فَمَاذَا تَأمُرون».(4)
با توجّه به آیات قرآنی پیامبران الهی بی‌نیاز از مشورت نبوده‌اند، گویی خداوندِ علیم برای پیشگیری از استبداد و خود رأی، نیاز مشورت را در فطرت انسان به ودیعه نهاده است. هنگامی که خداوند حضرت موسی (ع) را مأمور به بیان رسالت و هدایت قوم مصر و فرعون می‌کند. از خداوند طلب می‌کند که هارون را به عنوان مشاور، و وزیر انتخاب نماید.
بر اساس تجربه اثبات شده تاریخ و رأی مرحوم ‌سید نسبت به فرعون و جبّاران همفکرش، نظام اسلامی اصل شور و مشورت را در هر شرایطی لازم و ضروری می‌داند و تا اینکه امیران و کارگزاران امّت از صفت استبداد و خود رأی محفوظ بمانند. التزام خویش را بر محور مشورت حفظ نمایند، تا مشورت آنان، مشورت فرعونی نباشد. در شرایط بحرانی ملّت را پناهگاهِ خود قرار دهند و در شرایط عادی برای آنان ارزشی قائل نباشند.
علاوه بر قصص امّت‌های پیشین که قرآن به آنان اشاره دارد، و هرکدام حکمت و پیامِ خاص خویش را می‌رسانند، در سه جایگاه و موضع، موضوع مشورت مطرح می‌شود و هرکدام در جایگاهی، در عرصه‌ی حیات و زندگی انسان ایفای نقش می‌کنند؛ اسلوب قرآنی پرورش انسان را بر اساس شوراسالاری ‌بنیاد نهاد تا انسان ‌مشورت را از خانه تا حاکمیت، سرلوحه‌ی امور خویش قرار دهد و از تک روی و استبداد فردی دوری کند.

1ـ مشورت در خانه
در قرآن برای رشد همکاری و تعاون در خانواده، ابتدایی‌ترین مسائل یعنی شیرگرفتگی بچه بر اساس مشورت صورت می‌گیرد و این بیانگر چند نکته اساسی است. یکی محوری‌نمودن کانون خانواده بر اساس مشورت و شوری و دوری از خود رأی؛ و دیگری نقش مشورت زن و مرد و نظارت آنان در امور فرزندان از شیرخوارگی گرفته تا ازدواج و مراحل بعدی، و از طرف دیگر نظارت شورایی و مشورتی سلامت حیاتِ خانواده را تضمین می‌کند.
«فَإنْ أرَادَا فِصَالاً عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ فلا جُنَاحَ عَلَیهِمَا» بقره/233
و اگر والدین خواستند با رضایت و مشورت همدیگر کودک را زودتر از دوسال از شیر بازگیرند، گناهی بر آنان نیست.

2ـ مشورت مسلمانان با یکدیگر
مشورت مسلمانان، و رابطه‌ی شورایی در بین آنان تنها مربوط به امور دولت نیست؛ بلکه اساس مشورت در تمام امور اجتماعی آنان حکمفرما می‌باشد؛ چون اساس مشاوره در منزل تمرین می‌شود و افراد جامعه‌ی اسلامی را بر اساس آن تربیت، و وارد عرصه‌ی اجتماع می‌کند.
مشورت و خرد جمعی ضریب اطمینان در جامعه‌ی اسلامی را بالا می‌برد و از لغزش و خطا، و فردمحوری جامعه را مصون می‌دارد. تصویر قرآن از جامعه‌ی اسلامی تصویری است بر اساس خرد جمعی و مشورت، که علاوه بر قوّت بخشیدن به امور، احساس تعاون و همکاری را رونق می‌بخشد و اهمیت شورا در امور اجتماعی تا جایی است که خداوند یکی از سوره‌ها را به اسم شوری نام‌گذاری کرده است و همچنین موضوع شورا را بعد از استجابت دعوت پروردگار در بین دو رکن اسلام، یعنی نماز و انفاق آورده است. چون نماز نگهدارنده‌ی انسان، و انفاق نگهدارنده‌ی اقتصاد جامعه‌ی اسلامی و انسانی است، و شوری و مشورت نگهدارنده‌ی حیات اجتماعی و سیاسی جامعه‌ و امت اسلامی می‌باشد.
«وَ الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أقَامُوا الصَّلاةَ وَ أمْرُهُمْ شُورَی بَینَهُم وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُم ینْفِقُونَ» شوری/38
و کسانیند که دعوت پروردگارشان را پاسخ می‌گویند، و نماز را چنان که باید می‌خوانند، و کارشان به شیوه‌ی رایزنی و بر پایه‌ی مشورت با یکدیگر است، و از چیزهایی که بدیشان داده‌ایم (در کارهای خیر) صرف می‌کنند.

3ـ مشورت رسول با اصحاب (مشورت امیر)
در آیه‌ی 159 آل‌عمران «وَ شَاوِرْهُم فِی الأمر» خداوند به رسولش امر می‌کند مبنی بر مشورت و نظرخواهی با اصحاب، نظر به این که رسول گرامی (ص) با کانون وحی و هدایت در ارتباط است، امّا این عمل مبارک، الگویست برای امت اسلامی به ویژه اُمرا و حکّام اسلامی؛ چون این امر مبارک سعادت امت و جامعه‌ی اسلامی را بیمه می‌کند و حرکت امّت را به سوی صلاح و تعالی رهبری می‌نماید.
حضرت محمّد (ص) سه موضوع را پشتوانه‌ی حیات و سعادت بشری معرفی می‌کند :
“ إذَا کَانَ أمَراءُ‌کم خِیارُکُم، وَ أغنیاءُ‌کُم سَمْحَاؤکُم، وَ أمُورُکُم شوری بَینَکُم فَظَهْرُ الأرْضِ خَیرٌ لَکُم مِنْ بَطْنِهَا … “ (5)
«هرگاه امور شما در دست امیران نیکوکار، و ثروتمندان شما سخاوتمندان باشند و امور جامعه بر اساس شورا و مشورت باشد روی زمین (حیات) بهتر است برای شما از دل زمین یعنی مرگ …»
امیران نیکوکار، ثروتمندان بخشنده و امور مشورتی سه محور ضمانتی اجتماع است. چون تداوم اجتماع سالم بر اساس رابطه‌ی امارت، و مشورت ممکن است که همانا ارتباط امیران را با توده‌ی مردم محفوظ می‌کند.
اسلام امر شورا را به عنوان مبدأ اساسی برای اجرای حکم اسلامی قرار داده است، حتی حضرت (ص) که متولّی و سرپرست قضیه‌ی تطبیق اسلام است، ملزم به رعایت آن می‌باشد و نصّ قرآن به صورت قاطع و بدون شکّ و تردید، بیانگر مبدأیت شورا در نظام اسلامی است؛ و بدون آن نظام جامعه پا برجا و استوار نخواهد بود؛ امّا شکل و شیوه‌ی آن و وسیله‌ی تحقّق این امر مبارک و تحقّق اهداف آن، قابل دگرگونی و تحوّل است. با توجه به شرایط و اوضاع و احوال آن.(6)
خداوند قضیه‌ی‌ مشورت را به عنوان یک روش و سیاست برای امّت اسلامی قرار می‌دهد، در جنگ و صلح، در ترس و امنیت، در مصالح دنیایی بر همین اساس، رسولش را امر می‌کند به مشاوره با اصحاب و مواظبت در حفظ این امر مهم، اگر چه اصحاب مرتکب خطا شدند، چون خیر و برکت و سعادت در تربیت و عمل بر اساس مشورت است؛‌ بدون عمل به رأی خویش، اگر چه ثواب باشد. چون این نتیجه‌‌بخش و مفید، برای آینده امّت اسلامی است. اگر امّت اسلامی این رکن اساسی را ـ شورا ـ حفظ کند،‌ بدون تردید توده‌ی مردم دورتر از خطا و لغزش، نسبت به فرد واحد؛ خطر جدّی در میان امّت، تفویض و واگذاری امور به فردی واحد است.(7)

حکمت شورا
قضیه‌ی مشورت و مشاوره از خانه تا حکومت امری بدیهی و واضح است؛ و حکمت‌های آن کاملاً روشن؛ و مشورت انسان را از نظر عقلی، فکری و سیاسی پرورش می‌دهد. برای دوری از فرد محوری،‌ ارزش‌نهادن خرد جمعی، حرکت‌کردن و سوق‌دادن جامعه، به سوی جامعه‌ی دمکراتیک و مردم سالار، و رشد تمام پتانسیل‌های فکری جامعه در عرصه‌های عمل، شورا یک ضرورت است. مرحوم استاد سعید حوّی حکمت‌های آن را دست نشان می‌کند:
الف) مشورت سبب رشد خرد و استحکام آن می‌شود. طرطوشی می‌گوید: مشورت‌کننده اگرچه صاحب رأی برتر باشد، نسبت به مشاور؛ به سبب مشورت عقلش فزونی می‌یابد همچنان که آتش شعله‌ور می‌شود به هیزم.
ب) مشورت رحمت و برکت است، عمر بن ‌عبدالعزیز فرموده است مشاوره و مناظره دو باب رحمت و برکت هستند، که هیچ رأیی با آن ضایع و نابود نمی‌شود، و هیچ قصد و عزم جدی با آن از بین نمی‌رود.
ج) شورا و مشورت هوشیاری ملّت را نسبت به مسائل و قضایا می‌رساند، و بینش و فهم امّت و ملّت را در مقابل مسائل و حوادث وسعت بخشیده و آماده می‌کند.
د) شورا و مشورت سلامت امّت را تضمین، و سیر حرکت کارگزاران ـ جماعت، حزب، دولت ـ مطمئن می‌کند، مشورت اضطراب و قلق اجتماعی را مهار؛ و افراد ملّت را برای اجرا و پذیرش مهیا می‌نماید.
هـ) مشورت اغلب به دست آوردن و رسیدن به نتیجه‌ی درست است؛ همچنان که که حکما گفته‌اند هرکسی چهار چیز را ببخشد، چهار چیز از او منع نمی‌‌شود:
1ـ کسی بخشنده‌ی شکر باشد؛ برکت و زیادی از او منع نمی‌شود.
2ـ کسی بخشنده‌ی توبه باشد، قبولی از او منع نمی‌شود.
3ـ کسی طلب خیر کند، خیر از او منع نمی‌شود.
4ـ کسی طلب مشورت کند؛ ثواب و درستی از او منع نمی‌شود.
و) مشورت راهنمای عقل است،‌ بر اساس هدایت و نیک‌اندیشی، چنان که حکما گفته‌اند : «المشورةُ مَعَ السَدَادِ، السَخافَةُ مَعَ الاسْتِبْدَادِ» مشورت با نیک‌اندیشی، و ابلهی با استبداد همزاد هستند.(8)

اهمیت شورا در اسلام
شورا در اسلام و در میان امّت اسلامی از جایگاه ویژه برخوردار است؛ مبدأ اصلی و صفتی لازم و ضروری است و بدون آن، مصلحت امّت اسلامی از بین می‌رود و اهمیت این موضوع از اینجا معلوم می‌شود، که خداوند آن را در بین دو رکن اساسی اسلام یعنی نماز و انفاق قرار می‌دهد، خداوند موضوع شورا در جامعه‌ی اسلامی، همراه با ایمان و توکّل و دوری از گناهان کبیره بیان می‌کند. [گویی همچنان که سلامت درونی فرد در گرو ایمان و توکّل به خدا و دوری از گناه است، سلامتی جامعه را هم در گرو شورا و دوری از تک‌روی قرار می‌دهد] ذکر و بیان شورا همراه فرائض اسلام و ایمان، اصل و محور اصلی نجات انسان است و توکّل بیانگر اعتقاد و باور صحیح، و دوری از منکرات و فواحش، شامل و در برگیرنده‌ی تمام اقوال و افعال زشت و ناپسند و خلاف شرع می‌شود دوری از فحشا، ادب و تربیتی که فراهم می‌کند؛ که صلاح و سلامتی تمام بدن را در برمی‌گیرد و فساد آن تمام بدن را تحت تأثیر قرار می‌دهد. سیاق آیات از سلامت فرد بحث را شروع، و به سلامت جامعه بر اساس شورا آن را ختم می‌نماید.
«فَمَا أوتِیتُم مِنْ شَیءٍ فَمَتَاع الْحَیاةِ الدُّنیا وَ مَا عِنْدَ اللهِ خَیرٌ وَ أبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَی رَبِّهِمْ یتَوَکَّلُونَ» شوری/36
آنچه به شما داده شده است، متاع (زودگذر و فناپذیر) زندگی دنیا است (و در اصل برق جهان، شعله‌ای در برابر باد، حبابی بر سطح آب، و غباری در مسیر طوفان است) ولی آنچه (از پاداش‌ها و مواهبی که) نزد خدا است، بهتر و پایدارتر برای کسانی است که ایمان آورده باشند و بر پروردگارشان توکّل کرده باشند.
«وَ الَّذِینَ یجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإثْمِ وَ الْفَوَاحِشِ وَ إذَا مَا غَضَبُوا هُمْ یغْفِرُونَ» شوری/37
و کسانی‌اند که از گناهان بزرگ، و اعمال بسیار زشت و ناپسند می‌پرهیزند، و هنگامی که خشمناک می‌گردند زمام اختیار را از دست نمی‌دهند و پرت و پلا نمی‌گویند و آلوده‌ی گناه نمی‌شوند. و بلکه نفس خود را مهار می‌کنند (و به خشم‌آورندگان را) می‌بخشند.
«وَ الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أقَامُوا الصَّلاةَ وَ أمْرُهُمْ شُوری بینَهُم وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُم ینْفِقُونَ» شوری/38
و کسانیند که دعوت پروردگارشان را پاسخ می‌گویند، و نماز را چنان که باید می‌خوانند، و کارشان به شیوه‌ی رایزنی و بر پایه‌ی مشورت با یکدیگر است، و از چیزهایی که بدیشان داده‌ایم (در کارهای خیر) صرف می‌کنند.
«وَ الَّذِینَ إذَا أصَابَهُمُ الْبَغْی هُمْ ینْتَصِرُونَ» شوری/39
و کسانیند که اگر ستمی بدیشان شد، خویشتن را یاری می‌دهند (و زیر بار ظلم نمی‌روند).
ابن ملقن می‌گوید : «امر در آیه 159 آل‌عمران برای وجوب است؛ رسول گرامی (ص) با بهره‌گیری از مشورت با اصحاب، امّتی را تربیت می‌کند در مسیر حرکت و در راستای مسئولیت به سلامت و سعادت طی طریق نمایند و با توجّه به حدیث 529 که ترمذی آن را روایت می‌کند: جامعه‌ای سعادتمند است و شایستگی حیات و تداوم حیات دارد، و روی زمین و امکانات آن شایسته‌ی آنان است؛ که نیکوکاران را برای امارت برگزینند، و ثروتمندان آنان اهل بخشش و انفاق باشند و امور جامعه را بر اساس مشورت پیش برند، چون انتخاب امیران نیکو و شور و مشورت اجتماعی،‌ هر دو ابزاری است در اختیار مردم، و در غیر این صورت [یعنی جامعه‌ای که فاقد معیار سه‌گانه باشد، مرگ آنان فرا می‌رسد، و مرگ و نابودی‌اشان بهتر است تا حیات، و زیر خاک (گورها را)‌ شایسته‌ی آنان است نه روی زمین.(9)
چرا رسول گرامی (ص) قضیه مشورت در امور را، یکی از بنیادهای حیات جامعه قرار می‌دهد این تأکید در حدیث 529 و آیه‌ی 159 سوره‌ی آل‌عمران ملزم نمودن حضرت به مشورت با اصحاب جایگاه شوری و مشورت را کاملاً استوار نموده است؛ و در اینجاست علما و مفسرین؛ پس از «نصّ» شورا را دومین اصل در نظام اسلامی می‌دانند، تصریح شرع بر پذیرش این حق برای امّت، که در شئون اداری جامعه و حکومت مشارکت کنند، این مشارکت برای امّت نه فقط یک حقّ، بلکه وظیفه‌ی شرعی است، چرا که شورا پرچم و نهاد حکومت و امّت اسلامی است و از همین روی اگر حتی بگویید حکومت اسلامی، حکومت شوری، و امّت اسلامی نیز امّت شوری است، سخنی روا و درست گفته‌اید. اسلام یگانه آیینی است که این اصل اصیل را آورده و آن را به عنوان رفتاری عمومی در جامعه و نیز شیوه‌ای برای اداره‌ی امور مردم به رسمیت شناخته است، تا جایی که مفسر بزگ قرآن، قرطبی اندلسی، مشروعیت حکومت را بدان پیوند زده و گفته است : «هرکس با عالمان [در هر تخصّصی با توجّه به نیاز حکومت] مشورت نکند، عزلِ او واجب است و در این باره هیچ اختلافی میان عالمان نیست».
شورا در اسلام یک حکم فرعی از احکام دین نیست، تا به یک یا چند آیه‌ یا به شماری از احادیث و وقایع بر آن استدلال شود، بلکه اصلی از اصول دین و مقتضای سنّت الهی، خلافت انسان، یعنی بازگشتن قدرت ربّانی به‌ بندگانی است که با خداوند پیمان عبادت و بندگی سپرده‌اند، از همین جاست که شورا ستون فقرات قدرت حاکمیت «امّت» و رکن بنیادین ادای امانت حکومت بر پایه‌ی مشارکت، تعاون و مسئولیت است، و این مشارکت حقی است که خداوند هم در زمینه‌ی تشریع ـ [احکام ظنّی و محدوده‌ی مباحات] ـ و هم در زمینه‌ی اجرا، یعنی در پایه‌‌گذاری حکومت، قانون‌گذاری برای آن، نظارت بر آن و بهره‌بردن از دستاوردهای آن، به وی داده است.(10)
در متون ارائه شده قضیه‌ی مشورت بیشتر مربوط به اداره‌ی امور و حکومت بود؛ ولی در حدیث ترمذی اشاره به مشورت و مشاوره در میان امّت است، چون امّت سرمایه‌ و ذخیره و پشتوانه‌ی حاکمیت هستند. بر حرکات و احزاب اسلامی لازم است بسترسازی برای حکومت اسلامی را فراهم کنند، چون اگر خدای نخواسته تربیت و بسترسازی و آموزش افراد برای اداره‌ی جامعه بر اساس شورا میان احزاب و حرکات نادیده گرفته شود، در میدان عمل و تسلّط بر اریکه‌ی قدرت، جایی برای مشورت باقی نمی‌ماند و هلاکت بر امّت چیره می‌شود، که نمونه‌ی بارز آن در دهه‌ی اخیر مجاهدان افغان بعد از پیروزی می‌باشد که عدم التزام به مشورت، و قدرت‌طلبی و فرد محوری و خود محوری آنان «بطن زمین» و نابودی را نصیبشان کرد.

شورا در حیات حضرت محمد (ص)
جای تردید نیست که اقوال و کلام حضرت توسط وحی هدایت می‌شد.
«وَ مَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَی *إنْ هُوَ إلاّ وَحْی یوحَی» نجم/3و4
و از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید ـ آن چیزی که با خود آورده است جز وحی و پیامی نیست که از سوی خدا بدو وحی و پیام می‌گردد.
و همچنین اقوال پیامبر با افعالش یکی بوده، بین ‌کلام و افعـالش‌ هرگز مخالفه‌ای نبوده است، چنان که کلامش وحی بود. پروردگار تمام حرکات و اعمالش را لحظه به لحظه هدایت نموده است، پروردگاری که عالم به تمام مسائل و امورات هستی، خرد و کلان، مثبت و منفی، نیک و بد بوده است؛ و قادر و توانا است که با هدایت؛ پیامبرش را از رأی و نظر دیگران بی‌نیاز کند، امّا خداوند رسولش را امر می‌کند به مشورت با اصحاب، مشورت به عنوان یک اصل لاینفکّ در حیات اصحاب و جامعه‌ی اسلامی استقرار می‌یابد. برای همین پیامبر گرامی (ص) با وجود تأمین هدایت و دلیل، از طرف پروردگار، بیشترین مشورت را در امور اجتماعی و سیاسی با اصحاب کرام انجام داده است. از أبی‌هریره (رض) روایت شده است :
"مَا رأیتُ أحَدَاً أکْثَرَ مَشْوَرَةً لأصْحَابِهِ مِنْ رَسُولِ الله (ص) "(11)
ندیده‌ام کسی بیشتر از رسول خدا با اصحاب مشورت کند.

نمونه‌های بارز از مشورت رسول (ص) با اصحاب
1ـ الف) در غزوه‌ی بدر حضرت محمد (ص) با تمام کسانی که حاضر به مشارکت در جهاد بودند مشورت نمود؛ هدفش توانمندی و استقبال اصحاب، در نبرد و مبارزه بود، و از طرفی نظرخواهی از انصار؛ چون امام‌ احمد در مسندش روایت کرده است، حمایت انصار از رسول، حمایت در شهر مدینه بود نه خارج از مدینه.
ب) پس از خروج ‌از مدینه و آرایش نیرو «خباب بن منذر» در نهایت ادب از رسول خدا سؤال می‌کند که این شیوه‌ی سازماندهی وحی و امر الهی است، یا رأی شخصی؟ و اگر رأی شخصی است بنده هم رأی و نظر دارم. پس از اظهار رأی و نظر خویش، مبنی بر استقرار نیروها بر سر چاه‌های آب، حضرت رأی و نظر ایشان را ترجیح و عملی نمود.
ج) در شور سوّم در غزوه‌ی بدر، حضرت درباره‌ی اسرای بدر از اصحاب (رض) نظرخواهی و مشاوره خواست؛ حضرت ابوبکر (رض) عرض کرد: ای رسولِ خدا اینان عشیره و بستگانِ ما هستند. شایسته است آنان را در مقابل فدیه آزاد کنید؛ بلکه خداوند آنان‌ را هدایت فرماید، سپس از حضرت عمر (رض) نظرخواهی کرد، عرض کرد: ای رسولِ خدا بر خلاف رأی ابوبکر، من رأی‌ام این است هرکسی که نسبتی با اُسرا دارد، گردن آن را بزند، سرانجام حضرت رأی ابوبکر (رض) را ترجیح و آنان را آزاد نمود تا این که خداوند در آیه‌ی 67 سوره‌ی انفال پیامبر را متوجه نمود که آزادی آنان شایسته نبود.
«مَا کَانَ لِنَبِی أنْ تَکُونَ لَهُ أسْرَی حَتَّی یثْخِنَ فِی الأرضِ تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللهُ یریدُ الآخِرَةَ وَ اللهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» انفال/67
هیچ پیغمبری حق ندارد که اسیران جنگی داشته باشد، مگر آن گاه که کاملاً بر دشمن پیروز گردد و بر منطقه‌ سیطره یابد (در غیر این صورت باید با ضربات قاطع‌ وکوبنده و پیاپی، نیروی دشمن را از کار بیندازد. اما به محض حصول‌ اطمینان از پیروزی خود و شکست دشمن دست از کشتار بردارد و به اسیرکردن قناعت کند. ای مؤمنان!) شما (تنها به فکر جنبه‌های مادی هستید و) متاع ناپایدار دنیا را می‌خواهید در صورتی که خداوند سرای (جاویدان) آخرت (و سعادت همیشگی) را (برای شما) می‌خواهد، و خداوند عزیز و حکیم است (و این است که کارهایش سراسر از روی حکمت و تدبیر، و متوجه عزّت و پیروزی است).
2ـ مشورت حضرت با اصحاب در غزوه‌ی اُحد که آیا در شهر بمانند یا به استقبال دشمن بروند، اکثریت رأی بر خروج دادند، که واقع شد آنچه نباید می‌شد. باز با وجود این ضربه‌ی اساسی که بر پیکر حکومت نوپای مدینه وارد شد، خداوند به رسولش امر می‌کند که با اصحاب مشورت کند «وَ شَاوِرْهُم فِی الأمْرِ» و حضرت را متوجه می‌کند که اثر شکست، سببش‌ مشورت قبل از خروج نبود، و بلکه عامل دیگری بود شکست احد و اثرات آن نباید بر اصول مشورت و محور مشاوره تأثیری بگذارد.(12)
3ـ در غزوه‌ی خندق پس از مشورت حضرت با اصحاب، سلمان فارسی به روش و تاکتیک جنگی فارس آشنا بود. گفت : ای رسولِ خدا ما ملّت فارس هرگاه درمحاصره‌ی دشمن قرار می‌گرفتیم، اطراف خویش را خندق می‌کندیم، حضرت (ص) راهکار سلمان را پذیرفت و دستور به خندق اطراف مدینه فرمود تا این که مشرکان حمله کردند و کاری از پیش نبردند.(13)
4ـ در جریان صلح حدیبیه بعد از صلح، در امری جهت مشکل‌گشایی حضرت با همسرش ام‌سلمه مشورت کرد و طبق رأی و نظر او عمل نمود و در آن امر موفق گردید. قضیه از این قرار بود: بعد از توافق صلح حدیبیه،‌ رسولِ خدا به اصحاب دستور داد که سرهای خود را بتراشند و آنها را کوتاه کنند، و از لباس‌ِ احرام عمره بیرون آیند، تا این که بعد از صلح برگردند. امّا چون اصحاب به نیت عمره و به قصد و نیت عبادت، از خانه خارج شده بودند این امر برایشان گران آمد، و کسی برای تراشیدن و کوتاه‌کردن موهای خود و بیرون‌آمدن‌ از احرام پیش‌قدم نشد، رسول خدا (ص) نزد همسرِ خود امّ‌ سلمه آمد و جریان را با او در میان نهاد؛ امّ سلمه چنین نظر داد و گفت : ای رسول خدا تو خود برو بدون این که با کسی چیزی بگویی از یک نفر سلمانی بخواه که در جلوی چشمان آنان موهایت را کوتاه کند یا آنها را بتراشد، و در پیش آنان نیز لباس احرام را از تن در آور، و از احرام خارج شو، پس از مشورت و عمل به رأی امّ سلمه، اصحاب به خود آمدند و به پیروی از عمل حضرت از احرام بیرون آمدند.(14)
5ـ در مورد قضیه‌ی افک و توطئه‌ی خائنانه‌ای‌که منافقان طرح‌کرده بودند، حضرت با اصحاب از جمله اسامه بن زید، علی بن ابی‌طالب و بَرِیره مشورت کرد، تا این که خداوند برائت حضرت عایشه را طی چندین آیه‌ی قرآن اعلام کرد.(15)
حضرت (ص) در تمام موارد زیر اعمّ از نظامی، جنگی، امور اجتماعی و مسائل شخصی و خانوادگی، با توجه به شرایط و نوع موضوع با افراد صاحب‌نظر نظرخواهی کرده و نظر آنان را عملی نموده است. این در شرایطی است که ارتباطش با خداوند برقرار، و از راهنمایی و ارشاد خداوند علیم و حکیم هر لحظه بهره‌مند بود، امّا خویشتن را بی‌نیاز از رأی و نظر دیگران ندانسته و در تمام موارد پیام مشورت و مشاوره را به گوش امّت اسلامی رسانده و بر اساس مشورت و ارزش‌نهادن برای رأی دیگران اصحاب را تربیت نمود؛ خاصّتاً کسانی که نقش مسئولیت و امارت کلان امّت، و جامعه‌ی اسلامی را داشته و دارند.

ادامه‌ دارد.....